"دولت سازی دینی" و دشمنانش
نشست ( چه کسی شایسته رای ماست؟) _ ۱۳۹۶ {دانشگاه آزاد مشهد}
بسمالله الرحمن الرحیم
با عرض سلام خدمت خواهران و برادران عزیز. دوستان عنوان بحث را دولت اسلامی قرار دادند. با توجه به تقسیمبندی و مرحلهبندیای که در حوزه تمدن اسلامی، نسبت جامعه دینی، دولت دینی، نظام دینی، تمدن دینی با یکدیگر چیست؟ و چون نزدیک انتخابات هم هست طبیعتاً مهم است که ما به بعضی از شاخصهای دولت اسلامی توجه کنیم گرچه به مصداقها کاری نداریم اما به معیارها اجمالاً توجه داشته باشیم. نکته اول تعریف فرهنگ است که بر اساس آن از دولت خاصی با ویژگیها و اهداف، با مبادی، با ارزشهای خاص گفته میشود سخن آغاز کنیم. دولتسازی در حوزه دولت اسلامی با هر دولت دیگری یک اشتراکاتی دارد از آن جهت که دولت است از آن جهت که دولتمردانشان انسان و بشر هستند خطاهای بشری، حتی خیانتهای بشری، در هر دولتی پیش میآید باید جوری مدیریت کرد که کمتر و دیرتر پیش بیاید و اگر پیش آمد زودتر علاج شود و الا انسان، بالاخره انسان است با همه ضعفها و قوتهایش با همه خدمتها و خیانتهایش. این انسان شامل من و شما هم هست. یعنی شما اگر هر جا در یک حوزهای یک مسئولیت اجتماعی را بپذیرید هم در معرض خطا و هم خیانت هستید شاخص در دولت اسلامی این است که هیچ کس در هیچ سطحی از حاکمیت حق ند ارد بدون علم اظهار نظر کند. میدانید ما چه زمانی از این جهت اسلامی میشویم؟ وقتی که هرکس در رسانهها و بخصوص به عنوان دولت و حاکمیت راجع به هر مسئله اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، خانواده، سیاست خارجی، نظامی اظهار نظر میکند باید بتواند استدلال کند باید بدانیم بر چه اساسی این حرف را زدی؟ در دولت اسلامی نباید اجازه بدهیم هر کسی هر چیزی را به زبانش میآید بپراند و بعد هم امضای اسلام و دولت اسلامی پای آن بگذارد! چه گفتی آقا؟ دوباره سکوت کن و نوار را برگردان چه گفتی؟ این را گفتم! خب معنی این جمله چیست؟ چون خیلی وقتها جملههایی میگویند که ظاهر آن معنی دارد یک کم فکر کنی اصلاً جمله معنی ندارد و تناقض در آن است. اگر آدم بخواهد با چشم مسلح نگاه کند به چیزهایی که نوشته میشود نگاه کند و با گوش مسلح به نظریهها به دقت گوش کند به خدا بسیاری از حرفهایی که هر روز داریم میگوییم و میشنویم حرف مفت است! اغلب حرفهایی که میزنید و میشنوید اصلاً برای آن استدلالی ندارید و برای شما استدلالی نشده است. همینطوری کلمات به سمت شما پرتاب میشود. بازی با کلمات است. خب این یک اصل دیگر که پیامبر(ص) فرمودند «من اَفت الناس بغیر علم» هرکس در هر موردی فتوا و نظریه بدهد بدون علم، نتواند استدلال کند، سطحی و شعاری حرف بزند و رد شود. شعار خوب است ولی شعاری حرف زدن بد است. شعار پرچمی است که وقتی بلند میشود جهت خودت را تشخیص میدهی. همیشه باید مراقب باشیم شعار حق و باطل جایش عوض نشود. بعضیها میخواهند شعارهای انقلاب را عوض کنند و دارند عوض میکنند نباید بگذاریم. ولی شعارزدگی بد است. پیامبر(ص) فرمودند هر کس در هر موردی که به جامعه و مردم مربوط میشود «الناس» ناس یعنی کل جامعه، کل کشور، کل ملت، کل بشریت، هر کس راجع به موضوعی بدون علم و استدلال، بدون تخصص و آگاهی حرف میزند «کان ما یفسده اکثر مما یصلحه» مطمئن باشید صدمات او از خدماتش بیشتر است. این هم اصل دوم دولت اسلامی. راجع به واردات – صادرات- گمرک- بانک- بیمه- راجع به ازدواج – طلاق- اعتیاد- راجع به مسکن، تا راجع به مباحث فرهنگ دینی هرکس هرچی دلش میخواهد به اسم دین میگوید. دور، دور دین و دینبازی و حرفهای دینی است هرکس هرچه بخواهد میگوید و یک لعابی از دین و مذهب روی آن میریزد! پیامبر(ص) فرمودند مراقب باشید هرکسی حق ندارد راجع به هر چیزی هی رهنمود میدهند و اظهار نظر میکنند و همه نظریهپرداز میشوند مخصوصاً خیلیها بعد از این که مسئول میشوند نظریهپردار میشوند! مثلاً طرف یک آدم معمولی در حوزه یا دانشگاه است بعد یک مرتبه رئیس میشود یک مرتبه نظریهپردازیها شروع میشود بعد این چاپلوسهای اطراف هم در رسانهها میگویند نظریهپرداز بزرگ! برجسته تاریخ! در تاریخ بشر چنین کسانی نیامدند! هر کلمهاش مروارید است نگاه کنید چه میگوید؟ خب آقا چه میگوید دارد حرف مفت میزند! آنهایی که اهل فداکاری هستند معمولاً کسانی که برای انقلاب و جنگ و بعد از آن هزینه کردند این را بدانید زبانشان تلخ است، اینها زبان تملق ندارند و جلوی هرکسی ممکن است بایستند هزینه دارد من که برای تو این کارها را نکردم مادری که چهارتا بچهاش رفته برای کسی که این کار را نکرده، او حرفش را صریح میزند اگر هم دفاع میکند باز بخاطر اعتقادات خودش دارد دفاع میکند. اما یک عده منافق ریاکار داریم که اینها هر دولتی عوض میشود نه این که حرفهایشان عوض میشود اصلاً تیپ و قیافهشان عوض میشود و متأسفانه در ردههای حاکمیتی اینطور افراد جا خوش کردند و خیلی از تصمیمات را اینها میگیرند. هی رئیسجمهورها میآیند و میروند، نمایندههای مجلس میآیند و میروند، شوراها میآیند و میروند بعضی جاها دیدید هرکس میآید و میرود باز هم تغییر نمیکند این دست اینهاست که اصلاً ایدئولوژی ندارند، مکتب ندارند، اینها بوروکرات و تکنوکرات هستند و با هر فضایی خودشان را تطبیق میدهند درست مثل آفتابپرست! چنان تغییر رنگ میدهد که اصلاً باور نمیکنید فکر میکنید این از اول همینطوری بوده است این هم یک خطر. آقا برگرد، تفقه کن و اولاًدین را درست بشناس و چرت و پرت نگو که دولت اسلامی است چرت و پرتهای اسلامی بگویی! دوم؛ «رجعوا الیهم» به وسط جامعه مردمت برگرد، به روستا، به شهرستان گرفتار برگرد برو بین مردم، چرا فاصله میگیری؟ چرا میروی تهران بعد هم خارج میروی؟ مسیر یک طرف. تهران هم که میروی، شمال تهران میروی! از شهرستان برو تهران، از تهران هم برو شمال تهران، از شمال تهران هم برو خارج! آقا «رجعوا» برگرد به سمت مردمت. دوم؛ حالا که برگشتی خفه نشود حرف بزن. هرجا منکر میبینی جلوی او بایست هرجا معروف است از آن دفاع کن چرا سرت را تکان میدهی و عاقلاندرسفیه نگاه میکنی و میگویی شماها بگویید! شماها کارتان همین است موضع بگیرید! ما فراموضعایم! خب بیشرفها پیامبران موضع گرفتند. واقعاً اینها بیشرف هستند، بیشرف که میگویم به قصد فحش نمیگویم به قصد توصیف دارم میگویم. پیامبران با همه عظمتشان بین مردم و فقرا و محرومین آمدند و به نفع آنها و در کنار آنها موضع گرفتند خطر کردند از جانشان گذشتند چند صدهزار نفر شهید شدند تو از آبروی احتمالیات، از اضافه حقوق احتمالیات و از شغلت نمیگذری که اصلاً معلوم نیست اینها را هم از تو بگیرند، بیخودی بعضیها میترسند که حرف بزنند! نهی از منکر کنند. این هم یک مسئله. انذار کن، حرف بزن. آقای روحانی، آقای دانشگاهی، آقای روشنفکر قلابی دینی و غیر دینی چرا همه چیزهایی که میدانید درست است دفاع نمیکنید چرا هرجا که میدانید نادرست است حمله نمیکنید؟ چرا نان به نرخ روز میخورید؟ چرا حرفی میزنید که مخاطب برایت کف بزند؟ یک وقتهایی باید سینه به سینه مخاطب ایستاد و آنهایی که دارند تشویق میکنند بگویند آقا داری اشتباه میکنی برای چه کف میزنید؟ مگر همیشه افکار عمومی درست حرف میزنند؟ کلاهتان را برمیدارند نمیفهمید! بعد باید یکی بیاید برایتان توضیح بدهد که کلاهتان را برداشتند باز هم نفهمیدید. چه کسی گفته هرکس از هرچه خوشش میآید باید دنبال آن راه بیفتید. اگر این بود که پیامبران باید دنبال مخاطبشان راه میافتادند و هنوز بشر توی غارها بود. اگر قرار بود هرچه جمع بگوید قبول کنیم. حضرت لوط برود توی قوم لوط بگوید همین کارهایی که میکنید خوب است همین سبک زندگی خوب است به شرط این که به من رأی بدهید! حضرت هود در قوم خودش، شعیب در قوم خودش، ابراهیم در قوم خودش! عیسی در قوم خودش، موسی در قوم خودش. نه اینطور نبوده همه اینها درگیر بودند، ابراهیم(ع) تبر برمیدارد و میرود مقدسات خرافی اینها را با تبر میشکند هم حرف میزند و هم تبر برمیدارد. بترسیم از این طیفی که در روحانیت و در دانشگاهها و روشنفکرهای ما هستند که هیچ وقت راجع به هیچ چیز ریسک نمیکنند. از اسلام دفاع نمیکند وقتی میبیند ارزشهای اسلامی مورد حمله است دفاع نمیکند. از حق محروم دفاع نمیکند. بیشتر مواظب خودش است آهسته برو آهسته بیا که تازه گربه شاخت نزنه! نمیگوید گاو، میگوید حتی از شاخ گربه هم احتیاط کن! بابا گربه شاخ هم بخواهد بزند مگر میتواند تو را چه کار کند؟ از شاخ گربه میترسی؟ آهسته برو آهسته بیا که گربه شاخت نزند! از این نوع آخوندها و این نوع روشنفکرها بترسید اینها خطرناکند اینها دین و ملتشان را میفروشند. فقط برای این که بمانند، وقتی که میآیند به آنها بگویید آقا بفرمایید بالا بنشینید! جلوی پایشان بلند شوید و بگویید اینها بزرگانند! اینها محترمین هستند! سیدالشهداء(ع) در منا یک سال قبل از کربلا خطاب به همین تیپها گفت بیچارگان چطوری است که وقتی – این خیلی تعبیر عجیبی است که امام حسین(ع) میفرمایند. برای همین حرفها هم تنها ماند – رو کرد به بزرگان جهان اسلام، گفت که «اما حق ضعفا فضعیتم» حقوق مستضعفین را ضایع کردید یا ضایع شد به روی مبارکتان نیاوردید! به ارزشهای الهی حمله کردند و به میثاق رسولالله اهانت کردند به روی مبارکتان نیاوردید «اما حقکم بزعمکم فطلبتم» اما هر جا که آن هم به زعم خودتان احتمال دادید جزو حقوق و منافع خودتان است آنجا نعره کشیدید و صدایتان را بالا آوردید! هرجا منافعتان بود موضع گرفتید هرجا منافع شما نبودید ولو حق و عدل و توحید به خطر بیفتد خفه شدید. اینها تعبیر سیدالشهداء و خطاب به بزرگان جهان اسلام است. برای همین هم وقتی که رفت او را نصیحت کردند که آقا کارتان اشتباه است! یک تعبیر و اصل دیگر این است که هرکس هرجا در دولت اسلامی میخواهد مسئولیت بپذیرد یا داوطلب میشود یا از شما رأی میخواهد یا اصلاً به او پیشنهاد میکنند و میخواهند او را نصب کنند حضرت امیر(ع) فرمودند «مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ اِماماً...» هرکس خودش را در جامعه اسلامی برای یک مسئولیت یا مدیریتی جلو میاندازد و یک سطحی از سطوح رهبری و حاکمیت «فَلیَبدَأ بِتَعلِیمِ نَفسِهِ...» اول باید خودش را آدم کرده باشد قبل از این که «قَبلَ تَعلیمِ غَیرِه» بخواهد دیگران را اصلاح و آدم کند. گزینش خیلی چیز مهمی است منتها گزینش درست. گزینش باندی و متأسفانه گزینش جاهلانه و عوامانه نه. گزینش درست. کسانی که عقلشان از بقیه بیشتر است. علمش بیشتر است. شرفش بیشتر است آنها حق دارند بیایند برای بقیه تصمیم بگیرند. گزینش مهم است، احراز صلاحیت مهم است ولی نباید به روشهای غلط و باندی و سطحی اِعمال شود ولی اصل آن کاملاً لازم است. سیدالشهداء(ع) فرمودند «مَجَارِىَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْکَامِ عَلَى أَیْدِى الْعُلَمَآءِ بِاللَهِ...» باید مدیریت سررشته همه امور اجتماعی و قوانین و مدیریتهای بشر باید دست کسانی باشند که این سه صفت را داشته باشند «عالم بالله» باشند یعنی خدا را بشناسند با خداوند آشنا باشند نه در لفظ، بلکه قلبشان خدا را باور کرده باشد و به خدا اعتماد کنند و به فرمان خدا احترام بگذارند اینهایی که این چیزها را قبول ندارند مسخره میکنند و به ارزشهای الهی متلک میگویند نگذارید اینها بر شما حاکم بشوند اینها شما را میفروشند. اینهایی که خدا و قیامت را باور ندارند نگذارید بر شما حاکم بشوند. اینهایی که احکام اسلام را مسخره میکنند نگذارید اینها مدیر بشوند. «الْأُمَنَآءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ» و اینها باید حلال و حرام خدا را، خط قرمزها و خط سبز، بایدها و نبایدهایی که خداوند مطرح کرده که به نفع انسان است در دنیا و آخرت نسبت به آنها امانتدار باشند یعنی باید برایشان مهم باشد که تو مسئول اقتصادی، مسئول فرهنگ و سیاست و امنیت و دادگستری یا هرجایی هستی تو امانتدار ارزشها و احکام الهی و حقوق ملت هستید. خودشان را امانتدار بدانند. ببینید «الْأُمَنَآءِ» یعنی کسانی که مدیریت و حکومت را دست خودشان امانت نمیدانند و خودشان را مالک یک چیزی میدانند نگذارید اینها رئیس بشوند. نگذاریداینها بر شما مسلط شوند و برای شما تصمیم بگیرند، جان و مال و ناموس و دنیا و آخرتتان را درست اینها بسپارید. کسانی که حکومت را امانت بدانند یعنی این برای من نیست من مالک نیستم موقتاً مسئولیت این را به من سپردند من باید پاسخگو باشم. در دنیا پیش مردم پاسخگو باشم و در آخرت در محضر الهی پاسخگو باشم. و الا خیلیها از این مباحث دینی و از این حرفها زیاد میزنند.
یک بحث دیگر در حوزه دولت اسلامی که چگونه به عنوان دولت اسلامی با مردم حرف بزنیم فرمودند همهاش بحث درست و غلط بودن حرفهایتان نیست حال مردم را اگر بگیرید دیگر حرف درست هم بزنی به تو گوش نمیکنند. یعنی احترام به مخاطب، به احساسات او، احترام به شعور او، اگر نگذارید اگر حرفتان صددرصد درست باشد عین حرف دین و منطق باشد عین اخلاق را بگویی نمیخواهند به حرف تو گوش کنند. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ،» چطور بدنها که گاهی خسته میشود و دیگر نمیکشد و گاهی قلبهای انسانها، افکار عمومی و روحیات مردم خسته میشود مردم را خسته نکنید دل مردم را نزن، آن وقت دیگر درستترین حرف را تو میگویی ولی او نمیشنود. کاری نکن که تو حرف درست میزنی ولی آنها نشنوند. ببینید حرفهای درست همیشه گفته شدند ولی همیشه شنیده نشدند. بسا یک حرف حقی برای اولین بار گفته نشده اما برای اولین بار شنیده شده، چه زمانی شنیده میشود؟ خب همه پدر و مادرها یکسره به بچههایشان حرفهای خوب خوب میزنند حرفهایی که خودشان هم عمل نکردند! چرا نمیشنود؟ این همه موعظه، این همه حرف، این همه نصیحت، امیرالمؤمنین(ع) فرمودند مراقب باشید قلبهای مردم از شما برنگردد. یک کاری میکنی از شما بدشان میآید.
یک وقتی هزار سال پیش یک دانشگاه رفته بودم یک سؤالی از من کرد جواب دادم به حساب خودم خیلی جواب خوبی دادم خودم از خودم خیلی خوشم آمد که چطور به یک سؤال 5 تا جواب دادم! من توی ذهنم 2تا سؤال بود چطور وسط حرف زدن 3تا جواب دیگر هم آمد. جوابها هم خیلی خوب بود. آن طرف ساکت شد. یک تیکه هم به دین و قرآن انداخته بود. بعد که خوب ساکت شد گفتم خیلی خب حرف دیگری هم هست؟ گفت نه! جلسه تمام شد نمیدانم او خودش را به من رساند یا اتفاقی کنار هم قرار گرفتیم، یادم نیست دوباره من گفتم که خب خوشت آمد از جواب؟ یعنی حالت را گرفتم؟ گفت آره از حرفهایتان خوشم میآید از خودتان بدم میآید! خیلی حرف عجیبی بود! گفت من اصلاً با این حرفها مشکلی ندارم از خودتان بدم میآید، خودتان منظورشان یعنی ریشوها، مذهبیها، اینهایی که طرفدار انقلاب هستند کلاً از اینها. حالا بعد هم ته آن را دارم که یک ریشویی آنجا به هر دلیلی پوست این را کَنده بود! یک آدم احمق ریشو! این دیگر کلاً گفته خب این آدم که این کار را کرده، ریش دارد، احمق هم که هست، زور هم که به من گفت پس ما یک ترکیبی داریم از حماقت و ریش و زور! این سهتا هم از هم تفکیک نمیشوند. بعد خب ببینید آنهایی که ریش دارند چه میگویند؟ میگویند قرآن بخوانید، مذهبی باشید، حجاب داشته باشید، خب پس ریش که اینجا هست اینها را میگوید، احمق و حماقت و زور هم همینجاست. خب این طرف کدام است؟ هرچه اینها میگویند باید ضد آن را عمل کرد! به همین کشکی و به همین خنکی! بعضیها خدا شاهد است مسیر زندگیشان همینطوری عوض میشود. همینطور الکی! و این حرف اما مسئولین ما باید این را بفهمند که این حرف خیلی حرف مهمی است. گفت آقا همه حرفهایتان درست است، من با تو مشکل دارم نه با این حرفها. من با دین مشکل ندارم، با آن دینی که تو داری نان آن را میخوری مشکل دارم!
امیرالمؤمنین فرمودند: «فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ» حکمتهای لطیف را درست منتقل کنید نگذارید قلبها خسته بشود دیگر به حرف تو گوش نمیکنند. این خیلی حالت خطرناکی است. گاهی مردم و افکار عمومی اینطوری است، خود ما هم گاهی روی لجبازی اینطور شدیم مثلاً دو نفر یک دو قطبیای تشکیل شده، این دارد حرف درست میزند خودت هم میفهمی که این درست میگوید و او حرفش باطل است اما تو یک مشکلی با این داری باید تسویه حساب کنی! این یک ضربهای زده، یا تقصیر او بوده یا تقصیر من، دقیقاً حرفهای حق این را نمیشنوی، حرفهای باطل او را ولی میشنوی. توجیه میکنند. این همین است که حضرت امیر(ع) میگویند. میفرمایند همه چیز منطق نیست که حرفهایت منطقی و دینی و درست است این در یک هندسهای قرار میگیرد که کنارش یک چیزهای دیگر هم هست که همه را باید با هم ببینید. گاهی بدنها خسته میشود، گاهی قلبها هم از شنیدن یک حرفهایی و از دیدن یک چهرههایی حالشان بهم میخورد و خسته میشوند دیگر آنجا به حق و باطل و درست و نادرست کاری ندارند. افسردگی روحی است، افسرده است، خسته شده، او دیگر اصلاً به محتوای گزارههای تو توجه نمیکند او دیگر گوش نمیکند که تو چه میگویی؟ فقط صوت میشوند! صوت و تصویر است اصلاً نمیفهمد چه داری میگویی؟ بهترین جمله همین بود که این پسر به من گفت. نمیدانم همان لحظه این جمله را از کجا درآورد! خیلی جمله قشنگی بود.
شاخص دیگر در حکومت و رأی دادن (نامه 53 نهجالبلاغه به مالک اشتر)؛ حضرت امیر(ع) در فرمان حکومتی برای مسئولین دعا میکنند. میگویند برادران و کسانی که در حکومت اسلامی و حکومت من دارید مشغول میشوید وارد یک مسیر بسیار مهم و بسیار خطرناکی شدید. ما با هم وارد یک جهاد بسیار سختی شدیم در برابر ما حقالناس و حقوق مردم است و حقالله حدود الهی است. کار خیلی خطرناکی را قبول کردیم. «أنا أسألُ اللّه...» من از خداوند خواهش میکنم «بسَعَةِ رَحمَتِهِ و عَظیمِ قُدرَتِهِ...» و در این خواهش و التماس در محضر خدا، روی دو صفت خدا خیلی حساب کردم یکی «عَظیمِ قُدرَتِهِ» قدرت عظیم خداوند که به هر کاری قادر است و دوم «بسَعَةِ رَحمَتِهِ» به مهربانی خداوند که مهر خدا، محبت خدا همه عالم را فرامیگیرد. یکی این محبت فراگیر خدا که همه کس و همه چیز را دوست دارد و یکی به این قدرت عظیمش، یعنی هم میخواهد به ما کمک کند و هم میتواند، هم قدرت دارد و هم محبت. من روی این دوتا صفت خیلی حساب کردم. از طرف همه شما، کسانی که در دولت من مسئولیت بپذیرفتید «أسألُ اللّه» از خداوند التماس و خواهش میکنم که چی؟ «على إعطاءِ کُلِّ رَغبَةٍ،» که به من و شما این اراده و این عشق و رغبت را بدهد، که چه بشود؟ که عاشقانه خدمت کنیم. «أن یُوَفِّقَنی و إیّاکَ...» به من کمک کند و به تو و به شما، به ما توفیق بدهد دست ما را بگیرد. که چی؟ «لِما فیهِ رِضاهُ...» بتوانیم این چند سالی که سر کار هستیم مردم و خداوند را از خودمان راضی کنیم. مردم را میگویم چون الآن توضیح میدهم که رضایت خدا در تأمین حقوق مردم و خدمت به مردم است که آنها راضی شوند. در یک تعبیر دیگر در نهجالبلاغه حضرت امیر(ع) دارند که میخواهی بفهمی خدا چقدر از مسئولین راضی است؟ ببینید مردم چقدر از آنها راضی هستند. این خیلی مهم است. اگر یک جا میبینید در یک شهر و محلهای و در یک روستایی اکثر مردم از فلان مسئول یا مدیر ناراضی هستند بدانید خدا ناراضی است مگر مردم فاسدی باشند. یعنی مردم میخواهند فساد کنند خیانت نکنند که او نمیگذارد. که این جوامع خیلی کم است بخصوص جامعه مسلمان و شیعه اهل بیت(ع) که چطوری است؟ از خداوند به قدرت او و رحمت او خواهش میکنم که من و شما را موفق کند برای چی؟ «لِما فیهِ رِضاهُ » موفق کند به آنچه که بعد از این دوره که ما آمدیم دلمان گرم باشد که خداوند از ما راضی است. خب چطوری خداوند راضی است؟ 1) «مِن الإقامَةِ علَى العُذرِ الواضِحِ إلَیهِ و إلى خَلقِهِ» ما چه زمانی میتوانیم بفهمیم که در کسب رضایت خداوند موفق بودیم؟ این که بعد از این 4 سال، چون میدانید که کل خلافت امیرالمؤمنین(ع) هم چهار سال و خوردهای بود، به اندازه یک دوره ریاست جمهوری بوده، کل حکومت علی(ع)، هی علی علی که میگویند به اندازه یک دوره ریاست جمهوری بوده که در این چهار سال و اندی هم، 4تا جنگ به ایشان تحمیل کردند. در عین حال حضرت امیر(ع) میگوید کاری کردم که در آن مناطقی که تحت کنترل من هستند دیگر هیچ کس گرسنه نمیخوابد. همه از نان گندم مرغوب، نان میخورند، همه سایه بالای سر دارند هیچ کس بیخانمان و کارتنخواب نیست، همه خانه دارند، همه از آب گوارای سالم مینوشند و همه از نان مرغوب گندم نان میخورند. یعنی من مسکن و غذا و امنیت و بهداشتتان را تأمین کردم با وجود این که در این 4 سال و چندماه 3تا جنگ خونین بر من تحمیل کردند و آخر هم ایشان را ترور کردند. و میدانید که ایشان تنها خلیفهای بود که هم خواص و هم عوام آمدند با او بیعت کردند. خلیفه اول یک گروه خاصی بیعت کردند اجماعی نبود. خلیفه دوم را هم خلیفه اول خود ایشان نصب کرد گفت بعد از من ایشان است. خلیفه سوم را هم، خلیفه دوم یک شورای 6نفره با حداکثریت تعیین شده که معلوم بود از توی آن چه در میآید گذاشتند که خلیفه سوم را هم این 6تا تعیین کردند. خلیفه چهارم که امیرالمؤمنین(ع) است انصار، مهاجرین، خواص، انقلابیون، بزرگان و تودههای مردم بیعت کردند. اصلاً 4 خلیفه، هر کدام به 4 شیوه سر کار آمدند و علی(ع) مردمیترین آنها بود که خود حضرت امیر(ع) میگوید که اینقدر به من هجوم آوردند که حسن و حسین(ع) داشتند زیر دست و پا له میشدند و لباسهای من را از هر طرف پاره کردند. بعد پیرمردهای عصایی یادشان رفت عصا دارند! عصاها را انداخته بودند و همینطور لنگلنگان طرف من میدویدند. دختران جوان حجاب از سرشان افتاده بود میآمدند با من بیعت کنند. حضرت امیر(ع) میگوید اینطوری با من بیعت کردید. در عین حال، من مشتم را میبستم به زور باز میکردم. میگفتم من وزیر باشم کمک باشم بهتر از این است که امیر باشم، شما تحمل آن را ندارید، شما تحمل عدالت را ندارید! عدالت را میخواهید تا وقتی که به نفعتان است. حالا این کار شد. در عین حال حضرت امیر(ع) میگوید من دیگر گرسنه کارتنخوابِ بیآبِ بیسایه و بیمسکن در حکومت من نیست. حکومت علی را هم میدانید که بزرگترین حکومت جهان بود. حکومتی که دست علیبنابیطالب(ع) رسیده ابرقدرت جهان بود از مرزهای هند و چین بوده تا شمال آفریقا. ایران یک استان بوده است. حکومت علی، حکومت یک روستا نبوده، تا همین الآنش هم هیچ حکومتی به این بزرگی در دنیا نیست. خب در عین حال خلیفه مسلمین، قنبر آمده میگوید که آقا نمازجمعه مردم منتظر هستند چرا نمیآیید؟ اذان گفتند دیر شده. میبیند دارد پیراهنشان را باد میزند میگوید خب پیراهنم را شستم دارم باد میزنم خشک شود تو که میدانی من یک پیراهن بیشتر ندارم. خلیفه مسلمین و امپراطور جهان است. بعد ایشان گفت همه مردم از حکومتهایشان مینالند اما من باید از شما مردم بنالم! همه چیز برعکس شده است. همه جای دنیا مردم از حکومتها ناله و شکایت میکنند اینجا برای اولین بار حاکم باید از مردم بنالد و شکایت کند. من به همه وظایفم در برابر شما عمل میکنم شما به اغلب وظایفتان عمل نمیکنید کی باشد که من از دست شما راحت شوم و شما از دست من! بدتر از من بر شما حکومت کند و من به بهتر از شما برسم. همینطور هم شد بعد معاویه آمد و حضرت امیر(ع) هم گفت کی باشد که به من به محضر فاطمه(س) بروم در محضر پیامبر(ص) بروم. خب ایشان دارد میگوید. گوش کنید دولت اسلامی؛ میگوید من از خدا خواهش کردم و میکنم از طرف همه شما در دولت اسلامی که خدا به خاطر رحمتش و قدرتش کمک کند و به ما توفیق کند که بتوانیم « مِن الإقامَةِ علَى العُذرِ الواضِحِ إلَیهِ و إلى خَلقِهِ» برای هر تصمیمی که در حکومت برای مردم میگیریم و هر کاری که انجام میدهیم و هر کاری که انجام نمیدهیم عذر روشن داشته باشیم هم در محضر خدا و هم در محضر مردم. هر دویش. اینطوری بتوانیم حکومت کنیم که وقتی حکومت ما تمام شد برای همه چیز بتوانیم برای مردم توضیح بدهیم هیچ چیز را مخفی نکنیم و برای همه چیز عذر داشته باشیم بگوییم آقا این کار شد دلیلش هم این بود. اگر این کار را نکردم به این دلیل بود، حق دارم. دفاع کنم و برایش توضیح بدهم.
من یادم هست یک وقتی امام(ره) به مسئولین جمهوری اسلامی گفت یک کاری نکنید که اگر مخفیانه یواشکی یک کارهایی نکنید که اگر یک وقت لو رفت شرمنده باشید و توضیحی برای مردم نداشته باشید. هر کاری دارید میکنید حتی اگر دارید یک تصمیم مخفی برای یک مسائل اطلاعاتی و امنیتی میگیرید باید روشن باشد که توجیه عقلی و شرعی آن چیست؟ نسبت آن با حقوق مردم و نسبت آن با ارزشهای اسلامی چیست؟ کاری نکنید که اگر لو رفت مجبور شوید تا آخر عمرتان قایم شوید.
فرمودند رضایت خدا در این است که مسئولین و مدیران دولت حکومت اسلامی هر حرفی میزنند، نمیزنند، بعداً پس نگیرند، دروغ نگویند، تناقض نگویند، عذر واضح داشته باشند. برای چه کسی؟ «إلَیهِ» یعنی محضر خدا، که قیامت بتوانید جواب بدهید «و إلى خَلقِهِ» خب بعضیها میگویند دولت اسلامی است دیگر، دینی است، ما روز قیامت به خدا جواب میدهیم. آقا مردم چه؟ نه دیگر، این دولت دینی است، ما قیامت با خدا سروکار داریم! نخیر آقا «إلَیهِ و إلى خَلقِهِ» حضرت امیر(ع) میگوید در دنیا باید در برابر مردم پاسخگو باشیم، سؤال، انتقاد، ابهام، شایعات، باید جواب بدهیم و توضیح بدهیم. ما محرمانه نداریم. من متأسفم که میبینیم بعضیها در همین حکومت قراردادهای محرمانه امضاء میکنند به هیچ کس هم نمیگویند! با دشمن باید محرمانه بود! او که میداند با او قرارداد بستی ملت که نامحرم نیستند، مردم باید بدانند چیزی را که دشمن میداند. او که گفتند مخفی، این است که دشمن نباید بداند گفتند به مردم هم نگو چون اگر به مردم بگویی دشمن هم میفهمد. این تنها مورد است. حضرت امیر(ع) میفرمایند مردم من در حکومت هرچه بود و نبود به شما گفتم. «لاکذبتُ ولاکتمتُ» نه یک دروغ به شما گفتم در این دوران حکومتم، نه یک دروغ گفتم و نه هیچ چیزی را از شما کتمان و مخفی کردم. فقط یک چیز را مخفی کردم آن مسائل اطلاعاتی و امنیتی بود که اگر به شما میگفتم دشمن هم متوجه میشد. حالا یک چیزی را شما به دشمنها بگویی به ملت نگویی! مقدار زیادی قراردادهای اقتصادی، هستهای بسته شده، اینها را اینجا به مردم نمیگویند و میگویند بعضیهایش محرمانه است! به آنها میگویند به مردم نمیگویند! اینها خلاف و تخلف از قانون اساسی و از ارزشهای دولت اسلامی است. اینجا فرمودند که باید برای هر تصمیمی، هر قراردادی، هر حرفی، عذر روشن داشته باشید، هم در قیامت بتوانید جواب بدهید و هم در دنیا به مردم بتوانید جواب بدهید. شما ببینید امام(ره) و رهبری همینطور هستند راجع به تمام تصمیماتی که میگیرد و میگرفت برای مردم توضیح میدادند. امام(ره) راجع به جنگ، راجع به صلح، راجع به قضایای بنیصدر، قضایای آقای منتظری، راجع به همه اینها توضیح میداد. رهبری سر قضایای هستهای و سر قضایای مختلف توضیح میدهد باید به مردم بگویید که چرا این تصمیم را گرفتید؟ سؤال میکنند باید جواب بدهید. به شما مربوط نیست! به تو ربطی ندارد! همه چیز به ما مربوط است چه کسی گفته به ما مربوط نیست؟ فقط مسئله امنیتی اطلاعاتی را میتوانی از ما مخفی کنی آن هم باید برایش توضیح داشته باشی که اگر فردا از تو توضیح خواستند که چرا این تصمیم را گرفتی؟ باید بگویی به این دلایل، این حجت بر من تمام شد.
من یادم هست امام(ره) هم توضیحات را میداد و هم – هیچ وقت یادم نمیرود و از این حرفشان خیلی تکان خوردم، یک مسئلهای بود یادم نیست چه بود – امام(ره) گفت من به وظیفهام در این موضوع عمل کردم آنچه که باید به مردم و مسئولین میگفتم گفتم؛ و مضمون عبارتشان این بود که در قیامت و در محضر خداوند متعال هم آنجا هم عرض خواهم کرد – خیلی این جمله عجیب است بدن من لرزید – آنجا هم خدمت ایشان عرض خواهم کرد که من به این دلیل این کار را کردم. یعنی خدای خمینی، خدای راستکی بود. خدای خیلیها دروغی است. خدای زنده بود، خدای ما خدای مرده است. او هوالحیّ بود واقعاً زنده بود. امام(ره) میگفت به خدا اعتماد کنید هی نگویید خدا خدا، قولی که داده به او اعتماد کنید او میگوید «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکمْ» (بقره/ 40)؛ شما به پیمانتان با من وفا کنید من به قولهایی که به شما آدمها دادم در دنیا و آخرت من عمل میکنم. «مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّه» (توبه/ 111)؛ چه کسی از خدا باوفاتر است و پای حرفهایش محکمتر میایستد؟ خدا خودش دارد این حرفها را میگوید. باز هم ما اعتماد نمیکنیم. ما خیلی خدا خدا میگوییم ولی اعتماد نداریم و باور نداریم.
خب این هم فرمودند عذر برای مردم و عذر واضح برای خدا. عذر واضح نه عذر یواشکی و دوپهلو! «العُذرَ واضح» فرمودند باید بتوانی شفاف و واضح به مردم بگویی که چرا این تصمیم را در حکومت گرفتی؟ این تصمیم اقتصادی؟ این تصمیم سیاسی؟ این تصمیم نظامی؟
معیار دیگر دولت اسلامی؛ «مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِی الْعِبَادِ» میگوید باید طوری به مردم خدمت کنی که بعدها که رفتی خاطره تو در جامعه شیرین باشد. یعنی مردم بگویند زمان فلانی، فلان دولت، چه دولتی بود. این هم یک معیار است. دولت اسلامی، دولتی است که «مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِی الْعِبَادِ» مردم ثناگوی آن حکومت و دولت باشند نه متملّقها، چاپلوسها و رسانههای حکومتی. بلکه ملت. «مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِی الْعِبَادِ» مردم، بندگان خدا. کدام دولت اسلامی است یا اسلامیتر است؟ کدام حکومت؟ آن حکومت و دولتی که مردم راجع به او در جلسات خصوصی، در خانهها، در میهمانیها، در اتوبوس، توی تاکسی، نه دشمن، چون یک عده برای این کارها استخدام میشوند که بروند اینطرف و آن طرف بنشینند و فحش و تضعیف بکنند، به نظرم یک عده اصلاً برای این کارها پول میگیرند! مخصوصاً که قبلاً فضای مجازی نبود بهترین جا همین تاکسی و اتوبوس بود. نه، واقعاً قلبهای مردم و توده مردم که مطلع هستند. دعا این بود: حضرت امیر(ع) فرمودند دارم از طرف همه شما از خدا میخواهم که خدایا به ما توفیق بده که طوری در برابر مردم عمل کنیم که مردم ما را دوست داشته باشند و مردم از ما خوب بگویند. 3) «وَ جَمِیلِ الْأَثَرِ فِی الْبِلَادِ» روی زمین کار مثبت بکن نه توی هوا و حرف! «وَ جَمِیلِ الْأَثَرِ» یعنی آثار زیبا و ماندنی و محسوس «فِی الْبِلَادِ» روی زمین، توی شهرها، روستاها، مناطق. یعنی وقتی که دولتت تمام میشود مردم بگویند ببین هزارجا را آباد کردند. ده صدهزار کارخانه فعال شد. 5 میلیون زوج ازدواج کردند. هزار قلم واردات دیگر وارد نمیشود داخل کشور تولید میشود «جَمِیلِ الْأَثَرِ فِی الْبِلَادِ» این مقدار ترافیک را حل کرد. محیط زیست و نظام مالیاتی را اصلاح کرد. جلوی قاچاق رسمی از گمرکات را گرفت. یعنی آقا آمار واقعی باشد، روی هوا و حرف نه، روی زمین چه کار کردی؟ حضرت امیر(ع) میفرماید از خدا میخواهم روی زمین برای مردم کار کنیم، کارهای خوب و زیبا و ماندنی. «وَ تَمَامِ النِّعْمَةِ» و این نعمت خدمتگزاری به مردم بر ما تمام شود. حضرت امیر(ع) این را نعمت میداند. میفرماید خدا را سپاس بگویید که به شما فرصت داد برای مردم نوکری کنید. مشکلات مادی و معنویشان را حل کنید و در جهت عدالت و توحید اقدام کنید. این نعمت تمام است از این بهتر چه فرصتی؟ به تو فرصت دادم بیایی مسئول شوی و یک مرتبه مشکل هزارتا خانواده را حل کنی. این یعنی هزار گام جهشی به سمت بهشت. «وَ تَضْعِیفِ الْکَرَامَةِ» یعنی دو برابر شدن، چند برابر شدن کرامت.
سؤال: خب فرمودند هر حدیثی که قبل از قیام قائم، و هر پرچمی قبل از ظهور حجت، باطل است؟ کمی در این باره توضیح دهید.
جواب استاد: این روایت اگر به این معنا
مثل این بمبهایی که میخواهند خنثی کنند میگوید قرمز را بزنم یا آبی را؟ میگویند علیالله بزن. رگ قطع کردن مسئول است. اما یک توضیحی دارد. یا حتی این توضیح که اثبات کند من در اینجا تصمیم دیگری نمیتوانستم بگیرم، ولو اشتباه است! هیچ کس ندارد یک پزشک را ببرد دادگاه محاکمه و مجازات کند باید اتفاقاً پول هم به او بدهی. مریضت را کشته باید پول هم به او بدهی! در دین هم همینطور است. فقیه هم مثل پزشک است.
سؤال: تأیید صلاحیت افراد جهت واگذاری مسئولیتهای بزرگ مثل ریاست جمهوری بر چه اساسی است؟
جواب استاد: بر اساس تعهد، تخصص، سلامت عقلی، سلامت اخلاقی، سلامت دین. عقیده، ایمانش، تخصصش، عرضه دارد یا نه؟ شجاع هست یا نیست؟ مدیریت او چقدر است؟ سابقهاش چطور است؟ کارنامهاش چیست؟ دور و بریهایش چه کسانی هستند؟ حرفهایش چیست؟ برنامهای چیست؟ چه کسانی طرفدار او هستند و چه کسانی مخالف او هستند.
سؤال: آیا اشخاصی که الآن تأیید صلاحیت شدند صلاحیت این امر خطیر را داشتند؟
جواب استاد: به تشخیص آن نهادی که مسئول است برای اظهار نظر، اینها همهشان حداقل صلاحیت را داشتند. چندتا چیز خیلی مهم گفتم. یکی این که، تشخیص آن نهاد مهم است. ممکن است شما بگویید آقا این پزشکی که شما توی اتاق جراحی فرستادید واقعاً صلاحیت برای این کار داشت؟ به تشخیص استادش و مرکزی تصدیق و گواهینامه صادر میکند به تصدیق آنها بله، ایشان حداقل صلاحیت را برای جراحی بیمار داشت. همین. تا همین را اثبات میکند نه بیشتر. آیا واقعاً صلاحیتش نبود؟ کی بیشتر؟ کمی کمتر؟ آیا اینهایی که تشخیص دادند معیارهایشان درست بود یا نه؟ آیا مصداقی که تشخیص دادند درست تشخیص دادند؟ اینها را دیگر... اما یک سؤال دیگر؛ شما هیچ چارهای ندارید در هر حکومت دینی و غیر دینی و ضد دینی، برای دیوانسالاری حکومت، نهاد تعریف کنید و تشخیص را به عهده اعضای آن نهاد بگذارید که فصلالخطاب باشد و مسئله باید حل شود باید بِبُری و بدوزی و تمامش کنی. تا آخر بخواهی همهاش بحث کنی، بعد طرف صلاحیت بشود بعد دوباره بگویی او صلاحیت ندارد، خب هرج و مرج میشود بالاخره معلوم نمیشود چه کسی صلاحیت دارد؟ انتخابات بشود بعد باز بگویی من قبول ندارم، او قبول ندارد! خب نهادهای قانونی گذاشتند که آنها باید نظر بدهند.
ادامه سؤال: آیا این نهادها هیچ وقت اشتباه نکردند؟
جواب استاد: چرا، ممکن است اشتباه کرده باشند. هر راه دیگری ظلم بیشتر است. هر راه دیگری هرج و مرج است. بله تا میتوانید آن نهادها را اصلاح کنید اشخاصی که به آن نهادها میروند تا میتوانید نظارت کنید، سؤال کنید اما باید اختیارات نهادی را به رسمیت بشناسید.
ادامه سؤال: خصوصاً تأیید صلاحیت رئیس جمهورهای مستقری که در بعضی سخنانشان صادق نبودند و به وضوح خلاف گفتند.
جواب استاد: من این را جواب نمیدهم!
سؤال: میشود به خاطر خلأ قانونی که از انتخاب تا مستقر شدن چند ماه فاصله است در صورت رد صلاحیت، آن فرد مستقر را تأیید صلاحیت کرد؟
جواب استاد: طبق قانون، نمیدانم باید رجوع کرد. من نمیدانم قانون آن چطوری است اما قانون را بگویید من بعد نظر شخصی خودم را میتوانم بگویم شما هم میتوانید نظر بدهید.
سؤال: رئیس جمهور مستقر چند ماه مسائل اجرایی دولت را به شخصی که احراز صلاحیت نشده میسپارند، کار غیر عقلانی است. درست است که بنا به این مصلحتاندیشی، شخص که از دیدگاه خیلیها دارای صلاحیت نیست، مجدداً تأیید صلاحیت شود؟
جواب استاد: دیدگاه نهاد قانونی معیار است. حتی اگر من و شما مخالف باشیم حتی اگر حق با ما و شما باشد. و الا هرج و مرج میشود. هرکس دیگری بیاید یک عده مخالف دارد. هرکس بیاید یک عده مخالف او هستند. باز باید به حرف او مخالفین گوش کنیم. بالاخره یک نهادی باید فصلالخطاب باشد.
سؤال: نظر شما راجع به انتخابات امسال چیست؟ آیا این 6 نفر اصلح هستند؟
جواب استاد: معلوم نیست. اما آن نهاد قانونی تشخیص داده که اینها حداقل صلاحیت را دارند. چه کسی باید تشخیص بدهد که اصلح هستند؟ مردم.
سؤال: به نظرم افرادی که صلاحیت نامزدها را مشخص میکنند گاهی خودشان هم صلاحیت ندارند. شما موافقید؟
جواب استاد: گاهی در بعضی موارد... از این حرفهایی که زدم که بعضیها میخواهند هم بگویند هم هیچی نگویند. همان پدرسوختههایی که گفتم! همزادپنداری کرد.
سؤال: با توجه به صحبتهای جنابعالی در خصوص ملاک دولت اسلامی و نظر به این که زمان برای تشخیص کاندیدای اصلح کمی محدود است و از طرفی بعضی از نامزدها گاهی شعارهای قشنگ و فریبدهنده در سایت قرار میدهند ممنون میشویم در یکی دو جمله بطور خلاصه بفرمایید چگونه قدرت تشخیصمان را افزایش دهیم و انتخاب درست داشته باشیم؟
جواب استاد: همین دو ساعت داشتم بخشی از همینها را میگفتم.
سؤال: چه نظری بین "ولایت فقیه" و "نظارت فقیه" دارید؟ اگر نقدی بر نظارت فقیه هست بفرمایید.
جواب استاد: ببینید پلیسی که سر چهارراه میایستند ولایت این، چطور ولایتی است؟ نظارت است یا ولایت است؟ نظارت است یعنی حق دخالت دارد یا ندارد؟ اینهایی که میگویند نظارت است میخواهند بگویند این فقط باید ناظر باشد. پس پلیس ولایت دارد یعنی حق دارد بگوید آقا بکش کنار تصدیق شما را ببینم بعد هم تصدیق او را سوراخ کند و بگوید دیگر حق رانندگی نداری. این دخالت است نه نظارت. یعنی نظارت استصوابی است نظارتی است که ضمانت اجرا دارد. حالا یک کسی بگوید حکومت دینی یک رهبری با مشخصاتی که مورد رضایت اکثر مردم باشد، شجاع باشد، مدیر باشد، مدبر باشد، اسلامشناس باشد، مسائل سیاسی و اجتماعی را بشناسد و... یا از بقیه بیشتر بشناسد و واجد این صلاحیتها باشد این باید در رأس حکومت باشد و بر سه قوه نظارت کند که از مسیر درست اسلامی و قانون اساسی خارج نشود ولی فقط حق نظارت دارد. یعنی میایستد فقط عکس میگیرد. قوه قضائیه، دیروز در ساعت فلان در هزارتا دادگاه شما نظرات خوبی ندادی و کارهای بیتربیتی کردی. خب چه؟ هیچی، فقط جهت اطلاع عرض کردم. قوه مجریه! دولت! 15تا – 10تا وزارتخانهات در این موارد در این استان، در این شهرستان به حقوق مردم درست نظارت نکردند فقط خواستم مطلع باشید عرض دیگری ندارم. مجلس! فلان. سیاست خارجی، فلان. دشمن حمله کرده جنگ شده بگوید که این جنگ شده من فکر میکنم از نظر شرعی جنگ درست باشد و باید دفاع کنیم ولی خب باز هم هرچه خود دانید! این اصلاً اسمش ولایت فقیه است؟ اسم این چیست؟ این مدیریت است؟ اسم این حکومت است؟ اسم این زعامت است؟ اگر فکر کردید منظور از ولایت یعنی دخالت در اجرای جزئیات قوای سه گانه؛ نخیر. نه معنی ولایت این است نه کسی چنین ادعایی کرده است که مثلاً ولیّفقیه بگوید که فلانجا دارند سد میسازند حالا شما بروید کنار من خودم این سد را میسازم! اصلاً شما حق نداری، حرام است که ولیّفقیه بیاید به مهندس یا پزشک بگوید شما بروید کنار من خودم میخواهم این کار را انجام بدهم! حرام است، حق نداری. شما تخصصی نداری، مسئولیت دیگری داری. نظارت بر سه قوه، سیاستهای کلی، مدیریت کلان سیستم. آیا نظارت است؟ بله نظارت است منتهی نظارت از نوعی که ... مثلاً پدر و مادر در خانه نظارت است یا ولایت است؟ ولایت است. ولایت پدر بر فرزند است. نه این که پدر مثلاً به مادر (همسرش) بگوید امروز من مطلع شدم که فرزندانمان حشیش میکشند من فقط گفتم شما هم در جریان باش! مادر هم بگوید خیلی خب. تمام. مثلاً بچه کوچکتر، همین الآن مطلع شدم که همسایه گفت بچهمان که یک ساله هست روی پشت بام رفته و دارد لب پشتبام راه میرود! جهت اطلاع! خودت را مسخره کردی؟ اگر معنی نظارت این است که من دخالت در جزئیات سه قوه نباید بکنم نمیکنم اما مراقب هستم سه قوه در مسیر باشند. اگر یک جایی تخلف دیدم اعلام میکنم و اگر اصلاح نکردند تلاش میکنم اصلاحش کنند هم با مردم حرف میزنم و هم از امکاناتی که در اختیار رهبری است از قوا استفاده میکنم برای کنترل و اصلاح خود قوا. منظور این است. ولایت، به معنی دخالت در اجرائیات و جزئیات نه. نظارت به معنای تشریفاتی، صرفاً جهت اطلاع هم نه. نظارت یک مدیر و یک زعیم.
سؤال: بعضیها معتقدند که هر کس ولایت فقیه را قبول ندارد مسلمان نیست. آیا با توجه به این که ولایت فقیه جزو اصول دین نیست حتی روی اصول مذهب، در مورد آن بین مراجع اختلاف است شما چه عقیدهای دارید؟
جواب استاد: ببینید ولایت فقیه به این معنا که مثلاً امام یا رهبری ولایت دارند یا اصلاً اصل ولایت فقیه را قبول داری؟ اگر بگوید قبول ندارم بگویند پس تو کافری اصلاً مسلمان نیستی! نه به این معنا نیست. اما اگر منظورش این است که اسلام حق حکومت ندارد من اصلاً با حکومت اسلامی مخالفم. من مخالفم احکام اجتماعی و احکام حکومتی اسلام اجرا بشود، این بله، با مسلمانی سازگار نیست. نمیتوانی بگویی من مسلمانم اما بخش مهمی از آیات و روایات که راجع به مسائل اجتماعی و حکومتی است به نظر من اینها نباید عمل شود! اگر منظور این است بله این با مسلمانی سازگار نیست. اما نه این که طرف را تکفیر کنی. به خودش بفهمان که آقا نمیشود تو هم مسلمان باشی و هم چنین عقیدهای داشته باشی. با این حرف، مرتد به مفهوم فقهی لزوماً نمیشود. بنابراین باید درست فهمید که این جمله دقیقاً چیست.
سؤال: اینطور که بیان کردید باید همه ساکت باشند و فقط گوش کنند!
جواب استاد: من کی چنین چیزی گفتم؟ من میخواستم خواهش کنم دوستانی که میخواهند بخواند رختخواب خیلی بهتر از صندلی است! من کی یک چنین حرفی زدم؟ شما هیچ کدامتان از من چنین حرفی شنیدید؟ یک نفر شنیده؟ خیلی عجیب است.
سؤال: در جامعه اسلامی هر فردی حق اظهار نظر دارد.
جواب استاد: خب بله، ما هم همین را گفتیم.
ادامه: اما این که این حرفها خریدار دارد یا نه، صحبت دیگری است.
جواب استاد: این هم درست است.
ادامه: باید فضای نقد و تضارب آراء در تمام سطوح باز باشد.
جواب استاد: این هم درست است. ما هم همینها را گفتیم.
ادامه: هر انسانی حق اظهار نظر در تمام مسائل را دارد.
جواب استاد: نه، در مسائلی که چیزی سرش میشود حق اظهار نظر دارد. هرکسی در همه چیز حق اظهار نظر ندارد. مثلاً الآن یک کسی برود توی بیمارستان بگوید من میخواهم به عنوان یک متخصص فیزیک یا شیمی اظهار نظر کنم، ما چنین حقی نداریم.
ادامه: اما اگر برخلاف اصول دین باشد باید با تبادل اندیشه او را راهنمایی کرد نه برخورد قهرآمیز. به نظر من باید به همه دیدگاهها احترام گذاشت، هر نظری برای خودش محترم است.
جواب استاد: نظر هر کسی برای خودش محترم است یعنی چه؟ میخواهید چه نتیجهای بگیرید؟ من اتفاقاً گفتم نظر هر کسی در هر مورد محترم است؟ نه. 1) نظر متخصص، عالم در حوزه آگاهیاش. با رعایت متد اظهار نظر، یعنی منطق آن را رعایت کنی و سواد آن را داشته باشی، این نظر. نه نظر هر کسی در هر بابی. الآن بنده بیایم راجع به فیزیک هستهای شروع کنم نظر بدهم، اصلاً حق نداری. کجایش محترم است؟ 2) متد را رعایت کنی، ممکن است دانشمند باشی متد را رعایت نکنی. 3) حالا که رعایت کردی در محکمات نه، در متشبهات همان علم اختلاف نظر شده. من که نیم ساعت داشتم همان را توضیح میدادم که اگر اختلاف شد نظر همه محترم است نه فقط برای خودش محترم است برای دیگران هم باید محترم باشد دیگران هم صاحبنظران دیگر هم باید به نظر آن پزشک، آن فقیه، آن فیلسوف احترام بگذارند، اما محترم است معنیاش این نیست که همهاش درست است.
ادامه: مسئولین چه کسانی هستند؟ همه مسئولین، قوه مقننه و قوه اجراییه و وزراء و نمایندگان و استانداران همه از حل مشکلات مردم میگویند مسئولین که برای مردم ناشناخته هستند.
جواب استاد: مسئولین همینها هستند ما هم داشتیم همینها را میگفتیم. از خود رهبری که مسئول است، رؤسای سه قوه مسئول هستند تا پایین، هر کسی در حوزه کار خودش مسئول است.
سؤال: انتقام جناحی در مناظرهها چه تأثیری بر مردم میگذارد؟
جواب استاد: انتقام جناحی، من فکر میکنم کمکم مردم، خیلی از مردم نه همه، دارند اینها را متوجه میشوند که این بحثهایی که در مناظرهها میشود کدامش برای بازی درآوردن است، رأی است، تهمت است، و کدامهایش نه، واقعاً انتقاد است. خب کدام این کارها را کردی؟ جواب بده. آن وقت اینطور جاها نباید ترسید اگر واقعاً نقد و اشکالی هست باید گفت. این حالت که بگو تا بگویم! نگو تا نگویم! این خیلی بد و خطرناک است. اگر حرفت درست نیست مدرکی نداری دلیلی نداری حق نداری بگویی، چرا بگویی؟ چرا چیزی که دروغ است و اثبات نشده بگویی. اگر نه، درست است به بیتالمال و به مردم ظلم کرده، خطای بزرگی کرده، صدمه زده باید بگویی، از چه میترسی؟ بعضیها فکر میکنند هرکس انتقاد میکند اینها بداخلاقی است! سیاهنمایی و بداخلاقی است! آقا اخلاقی بحث کن! اخلاقی بحث کن یعنی هیچ انتقادی نکن. آقاجان نهی از منکر و امر به معروف که عین انتقاد و پیشنهاد است اینها وظیفه شرعیتان در اخلاق و فقه است. بعضیها میگویند هرکس به همه بخندد این خیلی اخلاقی است. خب حالا جلویت یکی دارد به یک کسی ظلم میکند لبخند میزند. این اخلاقی است یا ضد اخلاق است؟ یکی دارد پدر یکی را درمیآورد بعد به هر دویشان میگوید خشونت نکنید! با هم مهربان باشید! مؤدب باشید! او ظالم است، تو به هر دو میگویی خشونت نکن! او صدتا زده، این یکی زده از خودش دفاع کرده آن وقت به هر دو میگوید خشونت نکن. مثل صلح اسرائیل و فلسطین که میگویند.
سؤال: میخواستم بپرسم اگر ما طوری باشیم که دقیقاً همین مواردی که گفتید در مورد ما صدق کند و اطلاعات اسلامی ما کم باشد، باید ابتدا اطلاعاتمان را بالا ببریم بعد حرف بزنیم؟
جواب استاد: در همان حدی که حرف میزنیم بله. نه این که بگوییم ما کلاً باید اسلامشناس درجه یک شویم بعد شروع کنیم به حرف زدن! نه. در هر موردی که اظهار نظر میکنید باید آگاهی داشته باشید. ولو یک جمله میگویید باید بتوانیم از آن دفاع کنیم و حجّت داشته باشیم. خداوند در قرآن فرمود: «لاتقفُ ما لیس لک به علم» چیزی که به آن علم نداری پیروی نکن. دنبال شعار و سروصدا و جوسازی راه نیفت. هر کاری میکنی باید در قیامت جواب بدهی. چرا این موضع را گرفتی؟ چرا گفتی؟ چرا نگفتی؟ چرا این را گفتی؟ چرا هیچی نگفتی؟ باید توضیح داشته باشی. «إنّ سمع و البصر و الفؤاد کان عنه مسئولا» شنیدنهایتان مسئولانه باشد. دیدنها و نگاههایتان مسئولانه باشد. در برابر هرچه آگاهانه و با انتخاب میشنوید و هرچه با انتخاب میبینید، تصمیم میگیرید ببینید و میبینید مسئولیت دارید. «وَالفُؤاد» در مورد احساس و ادراک باطنیتان، همه اینها برای شما مسئولیتآور است. هرچه که میبینید و میشنوید و احساس میکنید برای تو مسئولیت انسانی میآورد باید پاسخگو باشی. اینهاست به همان میزان.
سؤال: ملاکهای صحیح رئیس جمهور اصلح چیست؟
جواب استاد: من بخشیاش را گفتم.
سؤال: از این که زعامت و رهبری و ولایت رهبری را زیر سؤال برود نظرتان چیست؟
جواب استاد: زیر سؤال برود اگر منظورتان این است که سؤال کنند اشکالی ندارد سؤال کنند جوابش را هم گوش کنند، بحث میشود. زیر سؤال برود به این معنا که تهمت بزنند، شایعه، دروغ، جوسازی. خب این کار درستی نیست نه در مورد رهبری درست است نه در مورد عادیترین شخص درست است.
سؤال: با توجه به این که میگویید نباید در مورد حقیقت سکوت کرد آیا زمانی که مسئله وحدت پیش بیاید باز هم باید افشاگری کرد؟ منظورم دقیقاً انتخابات است. گزینههایی که در جبهه انقلاب تأیید شدند یکی از آنها تفکر انقلابی نداشته باشد، گفتنش به ضرر جبهه انقلاب تمام میشود.
جواب استاد: اگر در مورد هر شخصی، شما اطلاعاتی دارید یا مدرکی که آمدن آن شخص به نظر شما با آن صفت، یا با آن کارنامه به امت و به جمهوری اسلامی صدمه میزند، بله باید بگویید. عیبی ندارد بگویید سؤال طرح کنید و اگر مطمئن هستید بگویید. اما اگر یک چیزی است که یکجور مچگیریهای بیدلیل است بهانه گرفتن و بهانه دادن است این ادبیاتی است که آب ریختن به جای دیگری است برای چرخاندن آسیابهای دیگری است نه، ما باید ملاحظه اولویتهار ا بکنیم. آقا و خانم در مسائل شخصی هم همینطور است. گاهی یک دوستی دارید در مسئله شخصی، در این دوست شما 3تا صفت بد است و 7تا صفت خوب است، بعد شما در یک مهمانی شروع میکنید صفات بد او را میگویید؟ نه نمیگویید. گرچه این صفت بد است و باید هم اصلاح شود اما الآن اینجا یک معنای دیگر و یک آثار دیگری دارد. اغلب این سؤالها اگر یک کمی فکر کنید همهتان جوابهایش را میدانید. 99 درصد پرسش و پاسخها، به خدا پاسخها از اول معلوم است! اسم جلسه پرسش و پاسخ است اگر یک کمی درست فکر کنید خودتان جوابش را بهتر میدانید. همین چیزهایی که من الآن گفتم هیچ چیز تازهای نگفتم! شما خیال میکنید من الآن یک چیزهای تازهای به شما گفتم. هیچی نگفتم.
والسلام علیکم و رحمهالله
هشتگهای موضوعی